کارگرداني انگليس در تجزيه ي بحرين از ايران(2)


 

نويسنده:علي فرهنمد*




 

معرفي اسناد
 

سند شماره (1) نامه محرمانه اميرلشگر آيرم،رئيس كل تشكيلات نظميه مملكتي، به وزارت امورخارجه(4) است كه به تلگراف رمز 10 ارديبهشت 1312 نظميه بوشهر (سند شماره 2) درباره اقدام انگليسي ها در اخراج ايرانيان از كار در بحرين، اشاره مي كند:
تلگراف نظميه بوشهر گزارش مي دهد:
... حكم صادرنموده اند به اداره نفت بحرين كه آنچه از رعاياي ايراني مستخدم هستند آنها را خارج بنماييد.و علت خارج نمودن را هم به آنها بگوييد كه ما هيچ وقت حاضر نخواهيم شد به رعاياي اجنبي شغل بدهيم – چنانچه از تابعيت ايران خارج شويد مي توانيم در تمام اوقات به شما مساعدت نموده و كار بدهيم ...(5)
اسناد (3) و (4) نيز دو مورد از گزارشهاي روزنامه هاي آن روز دنيا درباره اقدام ديپلماتيك ايران براي اثبات حق مالكيت خود بر بحرين و برخورد انگليس با اين اقدام است. سند شماره (3)،گزارش 16 مرداد 1313 حميد سياح، ژنرال كنسول ايران در بيروت،به وزارت امور خارجه است كه در اشاره به مقاله روزنامه فلسطين، چاپ حيفا (5 اوت1934) مي نويسد:
...چندي پيش حكومت ايران نسبت به امتيازي كه براي استخراج نفت از معدن بحرين داده شده اعتراض شديدي كرده و در دوازدهم ژوئيه منشي جامعه ملل اعتراض مزبور را تسليم دولت انگلستان نمود. دولت انگليس اعتراض ايران را بر طبق مكاتبات و مراسلات دولت ايران در سالهاي 1928و1929 بي مورد دانسته و ... خود را محتاج به دلايل ديگري ندانسته بلكه جزاير بحرين را يك امارت مستقلي كه به وسيله معاهدات مربوط به دولت انگليس مي باشد مي شمارد ...
احمد فرامرزي،كارمند وزارت امور خارجه، در مقاله جالبي درباره امور بحرين به استدلالهاي سست انگليس در زمينه حقوق خود بر اساس قرارداد با شيوخ منطقه، اين گونه پاسخ مي دهد:
آيا اگر كسي با نوكر و مباشر ملك صاحب ملكي قراردادي ببندد كه به موجب آن، مباشر يا نوكر حقي براي آن شخص اجنبي در ملك قائل شود و همان شخص بيگانه هم در مقابل حق مزبور حقوقي در ملك براي مباشر قائل شود،اين قرارداد و تباني كه بدون اطلاع و رضايت صاحب حقيقي ملك صورت گرفته،خدشه اي به مالكيت صاحب ملك وارد مي آورد؟ (فرهمند، ص149).
سند شماره (4) گزارشي از روزنامه تايمز لندن، در 28 مه 1934 است كه در پي طرح امتياز استخراج نفت بحرين، به ادعاي دوباره حاكميت ايران بر بحرين اشاره كرده است و خبر از اعتراض دولت ايران به وزير مختار آمريكا در تهران مي دهد كه از اقدام بي اجازه كمپاني استاندارد اويل كاليفرنيا در دريافت نفت بحرين شكايت مي كند و درباره اعتراضهاي ايران مي نويسد:
... در26 نوامبر 1927 در زمان وزارتخانه سراستن چمبرلن دولت ايران ادعاي مالكيت و دارا بودن حق حاكميت بر جزاير بحرين را نمود (تجديد نمود صحيح تر است) ولي وزير خارجه بريتانيا در ضمن يادداشتي كه در 18 ژانويه 1928 به دولت ايران تسليم داشت از شناختن اين گونه حقوق براي ايران امتناع ورزيده.در دوم اوت 1928 يادداشت ديگري از طرف دولت ايران راجع به همين موضوع واصل گرديد و در18 فوريه جواب آن را سراستن چمبرلن به دولت ايران داده است...(7)
بي گمان،چمبرلن قرارداد 31 اوت 1822 ميان ويليام بروس،نماينده مختار حكومت بمبئي و فرمانفرماي فارس را فراموش كرده بود كه به موجب آن:جزاير بحرين همواره جزء لاينفك ايران بوده و انگليس را متعهد مي ساخت كه:
بحريني ها را به موجب موافقتنامه 1820 از برافراشتن هرپرچمي كه غير از پرچم ايران باشد بازدارند و انگليسيها هيچ نوع كمكي كه موجب خودمختاري و خود سري آنها گردد درباره شان ننمايند (نشأت، ص251).
اسناد شماره (5) تا (8) چهار فقره از اسنادي است كه بيانگر پيگيري ايران درباره مسئله بحرين و حساسيت نسبت به نشريات سازمانهاي بين المللي در اين زمينه است، به گونه اي كه سند (5) نامه 28 آذر 1329 سفارت ايران در پاريس به وزارت امور خارجه است كه از درج نام بحرين به عنوان متعلقات بريتانيا در بولتن تجارت خارجي سازمان اقتصادي همكاري اروپا شكايت كرده است و يادآور مي شود كه به دنبال اعتراض سفارت ايران درپاريس پاسخ مثبت اين سازمان را دريافت كرده است.(8)
سند (6) انعكاس مطلب ياد شده از سوي وزارت امور خارجه به دفتر مخصوص شاهنشاهي و نخست وزيري،ضمن اشاره به اقدام مشابه وزارت امور خارجه در اين زمينه است:
... تلگرافاً به سفارت كبري شاهنشاهي در پاريس دستورداد دستور داد كه فوراً شرحي به دبيرخانه اتحاديه مزبورنوشته و نسبت به اين عمل اعتراض و تذكردهند كه بحرين جزء لاينفك ايران است و همچنين به سفارت كبري ايران درآنكارا اشعار گرديد از مقامات مربوط دولت تركيه نسبت به ذكر نمودن بحرين جزء متعلقات انگليس گله نمايند.(9)
سند (7) نيز نمونه اي ديگر از حساسيت وزارتخانه هاي ايران درباره مسئله بحرين است تا جايي كه وزارت پست و تلگراف و تلفن در اعتراض به بخشنامه 7 نوامبر 1950 دفتراتحاد بين المللي ژنو كه در آن از بحرين به عنوان نقاط مستقل ياد شده بود، به نامه نگاري با دفتر مزبور پرداخت (10)و رونوشت آن را به وزارت امور خارجه فرستاد (سند شماره 8).(11)
سند (9) متن سخنراني اردشير زاهدي، وزير امور خارجه،درجلسه علني 9 فروردين 1349 مجلس شوراي ملي است كه مي كوشد دلائل تغيير سياست دولت ايران را نسبت به بحرين تشريح كند و مي گويد ايران براي حل و فصل موضوع از طريق برگزاري همه پرسي در بحرين آمادگي دارد و با حكميت اوتانت، دبير كل سازمان ملل،دراين زمينه موافق است؛(12) البته با مطالعه اين سند، دلائل موجهي براي تغييرسياست ايران پيدا نمي شود؛ چرا كه دولت ايران در قبال گذشت خود درباره موضوع بحرين، ما به ازاء مناسبي دريافت نكرد و در واقع دستگاه ديپلماسي ايران ضعف آشكاري را به نمايش گذاشت.
در سند (10) تلگراف 22 ارديبهشت 1349 وزارت امورخارجه به سفارت شاهنشاهي لندن در شكايت از عملكرد راديو لندن است؛ زيرا اين راديو، راي صادره شوراي امنيت سازمان ملل درباره بحرين را تحريف كرد و وزارت امور خارجه به سفارت ايران در لندن دستور داد تا مسئله را پيگيري كند،قطعنامه شوراي امنيت، خواهان استقلال بحرين به عنوان يك كشور مستقل بود، اما راديو لندن اين خبر را به صورت يك كشور مستقل عربي تحريف كرد.(13)
سفارت ايران در لندن در تلگراف كشف رمز 4 تير 1349 به اردشير زاهدي وزير امور خارجه، مفاد مقاله اي را از روزنامه گاردين ابلاغ كرد كه در آن به تشريح سياست انگليس در خروج از خليج فارس پرداخته شده بود:
در واقع بر اساس مداركي كه در وزارت خارجه تهيه شده و اينك «سرآلك دوگلاس هيوم» سرگرم مطالعه آنها است، دولت جديد مي تواند انتظار داشته باشد كه مسئوليت اجراي سياست دولت كارگري در مورد خروج نيروهاي انگليس را بر گردن بگيرد. دليل اين امر ساده است. مهمترين كشورهاي اين منطقه نمي خواهند كه ما در خليج (فارس) بمانيم. نيروهاي انگليس در بحرين تعهدات دفاعي ما را نسبت به كويت انجام مي دهد،وقتي كه در سال آينده اين تعهدات دفاعي سپري شود كويتي ها خواستار خروج انگليس خواهند بود. عده كثيري از اهالي بحرين كه نسبت به اهالي امارات متصالحه تحصيلات بيشتري دارند، معتقدند كه ادامه حضور نيروهاي انگليس با هويت در حال رشد آنها در قبال دنياي عرب و پيشرفت سياسي آنها مباينت خواهد داشت...
از اين مهمتر آمريكائيان اينك آشكارا پشتيباني خود را از سياست ايران مبني بر ايفاي نقش برادر بزرگتر در اين منطقه با مشورت و همكاري عربستان سعودي ابراز كرده اند. ايرانيها گفته اند كه خواستار خروج انگليس هستند و سعودي ها نيز كه روابط خود را نه تنها با ايران بلكه با يمن جنوبي ترميم كرده اند، مايل به ادامه حضور نيروهاي انگليس نمي باشند. (14)
در پايان چكيده اي از سخنراني حساس شامورچي ساكلالوالا،نماينده مجلس عوام انگليس، درباره حقانيت مالكيت ايران بر بحرين ارائه مي شود كه براي آشنايي بيشتر با ماهيت سياست انگليس در خليج فارس آن هم به اعتراف يك انگليسي در لباس نماينده مجلس، بسيار مهم است:
... براي اينكه نمايندگان از مطالب يك شرقي مظلوم و نحوه جواب وزارت امور خارجه انگلستان مطلع شوند، برخورد واجب ديدم مطلب را در پارلمان مطرح كنم. زيرا وزارت امور خارجه انگلستان در اختفاي وقايعي كه مربوط به اين پيش آمد تجاوزكارانه و رويه گستاخانه و تأثرآور است اصرار مي ورزد. كليه مكاتباتي كه بين دولتين ايران و انگليس صورت گرفته، به اين جهت مخفي مي ماند كه ادعاي انگلستان مبني بر بي انصافي است و نمي خواهد افق روشن را ببيند و تصديق كند.
اگر دولت انگلستان اين شهامت را داشته باشد كه تمام مكاتبات اخير خود را با دولت ايران منتشر كند و يا روي اين تريبون ارائه دهد، آن وقت خواهيم ديد موضوع از چه قرار است و مسائل را چگونه جلوه مي دهند. اين مذاكرات طوري است كه وزارت امور خارجه بريتانيا هرگز قدرت ندارد با اين گونه منطق هاي سبك، آن را با يك دولت اروپايي مطرح كند و با اين وضع گفتگو نمايد.
پيش آمدهاي دنيا نشان خواهد داد كه اگر اين موضوع بيش از اين دنبال شود، نتايج و عواقب وخيم اين طرز رفتار را به زودي خواهيم ديد. ازموقعي كه در ماه مه 1927 بين دولتين بريتانيا و حجاز نامه اي منعقد شده است، بين دولتين بريتانيا و ايران نسبت به حق مالكيت و فرمانروايي جزاير بحرين مجادلات قلمي و كشمكشهايي سياسي توليد گرديده كه كم كم موضوع به جاهاي حساس رسيده است ...
... هر شخص بي طرفي مي تواند قضاوت كند كه در مالكيت جزاير بحرين،حق به جانب ايران است يا انگلستان؟ ... در ترازوي عدل و انصاف، ادعاي ايران سنگين تر به نظر مي رسد. به علاوه، از نژاد سكنه هم پيدا است كه از خون آسيايي و ايراني به وجود آمده اند و همگي مردمي زحمت كش و چست و چالاك و باهوش مي باشند و اين خود از امتيازات كلي ايرانيان است...
...(پس از ذكر ادله اي بسيار در اثبات مالكيت ايران بحرين)اكنون دولت بريتانيا اين گونه دلايل قوي را از نظر دور داشته و مدعي حكمراني بحرين مي باشد كه اين خود ناشي از مشي سياست تأسف آور امپرياليستي و غرور و قدرت است، ولي ناچار روزي خواهد رسيد و آن روز خيلي زود خواهد بود كه تمام اين دسايس زبردستانه، در جنگ يك مشرق بيدار و غضبناك، درمانده و عاجز شود.
پس از جنگ بين المللي، رويه اي كه دولت بريتانيا پيش گرفته، فاقد مال انديشي و دوربيني است و به ملاحظه همين تنزل اخلاقي كه در سياست بريتانيا نفوذ كرده، مردم شرق ميانه و شرق دور و نزديك از سياستمداران بريتانيا به كلي سلب اعتماد كرده اند.
قدرت و تكبرو پيروزي بزرگي كه نصيب انگلستان شده او را كر و كور نموده و اصولي را كه در ابتداي جنگ عمومي براي وادار كردن ملتها به جنگ اظهار مي داشت، يعني دم از كلمات آزادي، عدالت، دموكراسي ميزد، زيرپا گذاشته و بلعكس، در جهت برده كردن ملل ضعيف از راه محاصره اقتصادي و غارت ثروت آنها پيش مي رود.
البته بحرين مركز مرواريد گرانبهاست و با اين سياست حريصانه كه بريتانيا اختيار كرده، مايل نيست خود را راضي كند كه از چنين شكاري دست بردارد،به اين لحاظ مي گويد شيخ بحرين يك حكمران آزاد است، اما اينها فقط حرف است. آن كساني كه از تعظيم «معاهده سور» و مشي سياسي انگليس به شدت نگران شده اند،خوب مي دانند كه حقيقت اين حكمران آزاد و مستقل چيست؟ و داراي چه ارزشي نزد اعراب مي باشد.
دولت بريتانيا هميشه از اين افراد در ذخيره خود موجود دارد كه در مواقع لزوم آنها را پادشاه آزاد و مستقل نمايد. اين گونه افراد در حقيقت غلام زرخريد و بنده واقعي وزارت امور خارجه بريتانيا محسوب مي شوند و هرامري از لندن صادر گرديد براي آنها در حكم قانون است.
مطلب ديگري هم هست كه به موجب آن دولت بريتانيا نمي خواهد بحرين را تسليم دولت ايران كند و آن اين است كه اين جزيره در محل موقعيت استراتژيكي و نقل و انتقالات نظامي بريتانيا قرار گرفته و به منزله كليد و دروازه خليج فارس شمرده مي شود، زيرا از يك سو حمايت انگلستان بر سواحل عمان محكم شده و از سوي ديگر بر كويت و قطر كه داراي معاهدات خاصي است نفوذ خود را حفظ مي كند.
بلي، اگر درعربستان يا شرق وسطي،آتش جنگ مشتعل شود،ازنقطه نظر سوق الجيشي، جزاير بحرين براي دولت بريتانيا مركز مهمي است و لذا در چنين وضعي تصديق نمودن حقانيت دعوي ايران بر بحرين، براي دولت بريتانيا از مواد غيرقابل تحمل است و به عقيده من به واسطه همين يك مورد است كه دولت بريتانيا مجبور به ترديد در مالكيت ايران بر بحرين شده است (نشأت، ص480-488).
پيوست مقاله
تلگراف كشف از لندن
به:تاريخ 4 /4 /1349
به: شماره 87
جناب آقاي اردشير زاهدي
وزير محترم امور خارجه
روزنامه گاردين درشماره امروز خود طي مقاله اي تحت عنوان
Tory Sleight of Gulf
مي نويسد:
يكي ازهنرهاي سياست اين است كه وانمود كنيد براي اقدام خاصي خود را متعهد مي دانيد در حالي كه مطلقاً قصد متعهد ساختن خود را نداريد و شايد هيچگونه اقدامي در اين زمينه نكنيد و يا حتي درست بر خلاف آن عمل نمائيد.
اينك بايد روشن شده باشد كه مواعيد قديمي حزب محافظه كار مبني بر اينكه حضور نظامي انگليس در خليج (فارس) را مستقر خواهد نمود بهمين وضع درآمده است.
آقاي هيث در ظرف دو سال گذشته در بيان تعهد خود درمورد خليج (فارس) كمال احتياط را بكار مي برد و مي گفت (اگر دولت محافظه كار سركار بيايد با دوستان خود در منطقه خليج (فارس) راجع به آينده نيروهاي نظامي انگليس در اين منطقه تبادل نظر خواهد كرد) بهر حال در نطقهاي متعدد منجمله نطقي كه آقاي هيث شخصاً در دوره فعاليتهاي انتخاباتي ايراد كرد چنين اظهار شده است كه دولت محافظه كار در خليج (فارس) نيز مانند خاور دور در كنار دوستان و متعهدين خود خواهد ايستاد.
در واقع بر اساس مداركي كه در وزارت خارجه تهيه شده و اينك سرآلك دوگلاس هيوم سرگرم مطالعه آنها است دولت جديد مي تواند انتظار داشته باشد كه مسئوليت اجراي سياست دولت كارگري در مورد خروج نيروهاي انگليس را بر گردن بگيرد.
دليل اين امر ساده است، مهمترين كشورهاي اين منطقه نمي خواهند كه ما در خليج بمانيم.نيروهاي انگليس در بحرين تعهدات دفاعي ما را نسبت به كويت انجام مي دهد وقتي كه در سال آينده اين تعهدات دفاعي سپري شود كويتي ها خواستار خروج انگليس خواهند بود. عده كثيري از اهالي بحرين كه نسبت به اهالي امارات متصالحه تحصيلات بيشتري دارند معتقدند كه ادامه حضور نيروهاي انگليس با هويت در حال رشد آنها درقبال دنياي عرب و پيشرفت سياسي آنها مباينت خواهد داشت.
از اين مهمتر آمريكائيان اينك آشكارا پشتيباني خود را از سياست ايران مبني بر ايفاي نقش برادر بزرگتر در اين منطقه با مشورت و همكاري عربستان سعودي ابراز كرده اند. ايرانيها گفته اند كه خواستار خروج نيروهاي انگليس هستند و سعودي ها نيز كه روابط خود را نه تنها با ايران بلكه با يمن جنوبي ترميم كرده اند مايل به ادامه حضور نيروهاي انگليس نمي باشند.
در اين شرايط نظر و تمايلات امارات متصالحه در درجه دوم اهميت قرار مي گيرد... آينده امارات متصالحه بستگي زياد به اين امرخواهد داشت كه آيا سرانجام به تشكيل فدراسيون يا كنفدراسيون امارات خليج (فارس) توفيق خواهند يافت يا خير. در اينجا بايد متذكر گرديد كه بحرين خواستار سهم عمده اي در گروه بندي جديد مي باشد نسبت به ادامه يا اعاده تعهدات انگليس سردي نشان مي دهد.
تعهدات خيالي حزب محافظه كار نسبت به نگاهداري نيروهاي انگليس موجب تزلزل خاطر بالنسبه زيادي در خليج شده است. اينك كه محافظه كاران بر سركار آمده اند بايد پس از تجديدنظر در واقعيت خليج (فارس) سياست خود را در اين مورد كاملاً روشن كنند.قرائن حاكي است كه خوشبختانه سرآلك دوگلاس هيوم هم اكنون مشغول چنين تجديدنظري است.
برگردان سند شماره 2:
[ نشان شير و خورشيد]
وزارت داخله
تشكيلات كل نظميه مملكتي
سواد كشف تلگراف
رمز نظميه بوشهر
مورخه 10 /2 /12 [ 13]
نمره: 97
بعد العنوان – مطابق اطلاع واصله بعد از نشر اعلان راجع به متولدين در بحرين از رعاياي ايراني،ازآنجايي كه اين اعلان- ايرانيان را منتفر نموده و آنها نتوانسته اند جذب قلوب ايرانيان را بنمايند،لذا حكم صادر نموده اند به اداره نفت بحرين كه آنچه از رعاياي ايراني مستخدم هستند آنها را خارج بنماييد و علت خارج نمودن را هم به آنها بگوييد كه ما هيچ وقت حاضر نخواهيم شد به رعاياي اجنبي شغلي بدهيم- چنانچه از تبعيت ايران خارج شويد مي توانيم در تمام اوقات به شما مساعدت نموده و كار بدهيم و عده[ اي]كه از شغل خارج نموده اند، بالغ بر هزار نفر مي باشند. علاوه، ادارات داخلي شهر از قبيل اداره پست و تلگراف بي سيم – بانك – بلديه – عدليه – نظميه – بحريه – اوقاف – تمام اين اداره جات در تحت حكم قونسولگري انگليس خواهند بود – اينك مراتب را راپورتاً معروض داشت – 97 ياور فاطمي – سواد مطابق با كشف رمز است.
[امضاء]
برگردان سند شماره 6:
برگردان سند شماره 6:
شماره بايگاني 45794 وزارت امور خارجه موضوع پاكنويس ___
شماره _______ ____ پيوست ____
پرونده ______ 1889 اداره شناسايي مسئول پاكنويس __
تاريخ تحرير 7 /10 / 29 تاريخ پاكنويس 16 /10 /29مسئول پاكنويس --13
عنوان پاكنويس ......... دفتر مخصوص شاهنشاهي __ نخست وزيري ....
چندي قبل از سفارت كبري شاهنشاهي در آنكارا گزارشي واصل شد دائر بر اينكه «سازمان اقتصادي همكاري اروپا» در بولتن تجارت خارجي خود نام جزيره بحرين را جزء متعقلات انگلستان ذكر نموده است. وزارت امور خارجه تلگرافاً به سفارت كبري شاهنشاهي در پاريس دستور داد كه فوراً شرحي به دبيرخانه اتحاديه مزبور نوشته نسبت به اين عمل اعتراض و تذكر دهند كه بحرين جزء لاينفك ايران است و همچنين به سفارت كبري ايران در آنكارا اشعار گرديد از مقامات مربوطه دولت تركيه نسبت به ذكر نمودن بحرين جزء متعلقات انگليس گله نمايند.
اينك طبق پاسخ واصله از سفارت كبري شاهنشاهي در پاريس به دبيرخانه سازمان مزبور اعتراض و تقاضاي تصحيح اشتباه فوق الذكر را نموده اند.
رونوشت گزارش سفارت كبري شاهنشاهي در پاريس متضمن رونوشت نامه اعتراضيه آن سفارت كبري و پاسخ دبيرخانه سازمان مزبور جهت مزيد استحضار به پيوست تقديم مي شود.
وزير امور خارجه
[حاشيه سند: سمت راست، بالاي صفحه]: پيوست:رونوشت شماره 3017 سفارت كبري پاريس و رونوشت ضمائم آن.
سند شماره 7: 48-51-4 /18-1329ش
شماره 61 /6205 /11 /9 /1329
وزارت امور خارجه
رونوشت بخشنامه شماره 634 مورخ 7 نوامبر 1950 دفتر اتحاد بين المللي ژنو كه در صفحه چهار آن ذكري از بحرين بوده و جزيره نامبرده را جزو نقاط مستقل قلمداد كرده با رونوشت اعتراض اين وزارت مبني بر اينكه بحرين جزء لاينفك ايران است و تقاضاي اصلاح لازم شده و – پيش نويس هم با موافقت نظر آن وزارت بوده به پيوست ايفاد مي گردد.-
وزير پست و تلگراف و تلفن
سند شماره 9: 1056-98-54-1349ش
وزارت امور خارجه
متن بيانات جناب آقاي اردشير زاهدي وزير امور خارجه در جلسه علني مورخ نهم فروردين ماه 1349.
نمايندگان محترم:
در فرصتي كه امروز فراهم شده است اجازه مي خواهم به مقتضاي وظيفه خود اقدامات دولت را پيرامون كوششهائي كه در ماههاي اخير براي حل مسئله بحرين بر ماموريت طرح قانوني و دنياپسند بعمل آمده است باطلاع برسانم.
بطوريكه نمايندگان محترم اطلاع دارند بحرين حدود 150 سال است كه در اثر سياست استعماري انگلستان به بهانه هائي از ايران جدا شده و قدرت استعمار از آن زمان تاكنون مانع برگشتن بحرين به سرزمين ايران گرديده است.
البته ايران در طول اين مدت هيچگاه از حقوق تاريخي خود نسبت به بحرين انصراف نجسته و در هر فرصت و موقعيتي چه در مناسبات دو جانبه و چه در محافل بين المللي به روش انگليس در مورد انتزاع اين جزيره اعتراف نموده و اعلام داشته است كه حقوق خود را درباره بحرين هميشه محفوظ مي دارد.انگلستان در اجراي سياست استعماري خود از سال 1820 (1236قمري) بمناور اعمال نفوذ در خليج فارس مشاهداتي را بشيوخ بحرين تحميل كرد و با وجود اعتراضات پي در پي ايران در سال 1861 (1278قمري) حاكم بحرين را وادار به امضاي سندي كرد كه ضمن اعلام استقلال بحرين اين جزيره را تحت الحمايه انگليس قرار مي داد و از اين طريق سعي كرد مداخلات خود را در بحرين قانوني جلوه داده و اثرات وابستگي اين جزيره را به ايران قطع نمايد.درقبال سياست انگليس دولت ايران از تلاش لازم براي تأمين حقوق خود در بحرين منصرف نشد و مكاتبات و مذاكراتي كه متعاقباً بعمل آمد از جمله نامه هاي متبادله در لندن بين وزير امورخارجه انگليس و نماينده دولت شاهنشاهي در 1869(1286قمري) گواه اين واقعيت است.
اين اعتراضات و اقدامات تا قبل از جنگ بين المللي اول همچنان ادامه يافت. پس از تأسيس جامعه ملل كه فصل جديدي را در مناسبات بين المللي نويد مي داد دولت شاهنشاهي مسئله بحرين را در آن سازمان منعكس نمود.
در دوران جنگ بين المللي دوم نيز قحطي نسبت به حاكميت ايران در بحرين بي جواب گذاشته نشد و پس از تشكيل سازمان ملل متحد هر فرصتي براي اعلام نظر دولت ايران نسبت به بحرين مغتنم شمرده شد و اما با تمام كوششهائي كه بعمل آمد اين مشكل تا امروز همچنان بجاي ماند. ولي اكنون با توجه بمقعولات فصلي و آينده خليج فارس ضرورت حل اين مشكل ديرين بيش از هر موقع ديگر احساس مي شود.
بطوريكه نمايندگان محترم اطلاع دارند دولت انگلستان در سال 1971 از خليج فارس خارج خواهد شد و شايد تصور شود كه در آن هنگام موانع عملي بازگرفتن بحرين مرتفع شده است و پس از خروج انگليس دولت ايران مي تواند با اعزام قوا اين جزيره را تصرف شد. ولي بايد توجه داشت كه ممكن است طي اين مدت طولاني در تركيب جمعيت بحرين تغييراتي صورت گرفته باشد كه در اميال باطني اكثريت اهالي آنجا تاثير نموده و دولت شاهنشاهي اكنون از چگونگي آن آگاه نباشد.
بر اساس همين ملاحظات بود كه شاهنشاه آريا مهر طي مصاحبه مطبوعاتي مورخ 14 ديماه 1347 در دهلي نو خط مشي منطقي و دنياپسندي را كه ايران بايستي براي حل مشكل بحرين انتخاب مي كرد با اين بيان حكيمانه مشخص فرمودند:
" ايران پيوسته باين سياست خود دلبستگي داشته است كه هرگز براي بدست آوردن اراضي و امتيازات ارضي عليرغم تمايل مردم آن سامان بزور متوسل نشود. من مي خواهم بگويم كه اگر مردم بحرين مايل نباشند به كشور ما ملحق شوند ما هرگز بزور متوسل نخواهيم شد زيرا اين خلاف اصول سياست دولت ماست كه براي گرفتن اين سرزمين بزور متوسل شود.
شاهنشاه اضافه فرمودند:
"گرفتن و حفظ كردن سرزميني كه مردم آن با ما ضديت داشته باشند چه فايده اي خواهد داشت قبل از هر چيز اين عمل اشغال محسوب مي شود. در هر اشغالي شما بايد مراقب سلامت و امنيت نيروهاي اشغالگر خود باشيد و در تمام اوقات سربازان شما بايد در خيابانها امر بدهند و پيوسته در معرض خطر گلوله نارنجك و اين قبيل مخاطرات باشند.
سياست و فلسفه ما اين است كه با اشغال و گرفتن سرزمينهاي ديگر از طريق زور مخالف باشيم " شاهنشاه آريامهر آنگاه در مورد نحوه تحصيل اراده و كسب اميال واقعي اهالي بحرين چنين فرمودند:
" هركاري كه بتواند اراده مردم بحرين را بنحوي كه نزد ما و شما و همه جهان برسميت شناخته شود نشان دهد خوب است."
از اين رو انتخاب راه قانوني و منطقي حل مسئله بحرين مورد توجه قرار گرفت و پس از اطلاعات لازم دولت تصميم گرفت كه در اين مورد به سازمان ملل متحد كه تنها مرجع حل اختلافات بين المللي است متوسل گرديده و مسئوليت كسب تمايل باطني و آمال واقعي اهالي بحرين را باين سازمان جهاني كه مورد قبول قاطبه ملل است واگذار نمايد و با اين ترتيب مشكل بحرين را طبق اصول منشور ملل متحد كه اصل حل مسالمت آميزاختلافات بين المللي از موازين اساسي آن است فيصله دهد براي تأمين اين هدف مذاكراتي با دولت انگلستان بعمل آمد و سرانجام آن دولت هم اين راه حل عاقلانه و منطقي را پذيرفت در نتيجه با دادن اختيار تام به اوتانت از دبير كل سازمان خواسته شد كه مساعي جميله خود را براي تحميل اميال واقعي اهالي بحرين بهر نحوي كه صلاح و مقتضي بداند مبذول داشته و نتيجه را بشوراي امنيت سازمان ملل متحد گزارش دهد و بشرط آنكه اين گزارش مورد تصويب شوراي امنيت قرار گيرد بر او دولت شاهنشاهي هم قابل قبول خواهد بود. البته هرگاه اكثريت اهالي بحرين خواستار الحاق بايران باشند دولت شاهنشاهي هرگونه مشكلي را عمل خواهد كرد تا بخواست قلبي آنان جامعه عمل بپوشاند. دبيركل سازمان ملل متحد با اين درخواست موافقت نمود و نظر خود را دائر به قبول اين پيشنهاد طي اعلاميه اي كه چند ساعت قبل انتشار داد ابراز داشته و قرار است نماينده خود را جهت تحصيل اميال و نظرات واقعي اهالي بحرين قريباً بمحل اعزام دارد.
اميد است روشي كه بر اساس اصول منشور ملل متحد و مباني منطقي و دنياپسند براي حل اين مشكل اختيار شده از جهت تحصيل آزادانه نظرات و كشف نبات واقعي اهالي بحرين به نتيجه رسيده و آثار معنوي اين اقدام دولت شاهنشاهي در تحقق هدفهاي عاليه ايران كه همان حفظ امنيت و ثبات منطقه خليج فارس باشد متجلي گردد.
سند شماره 10
سفارت كبراي شاهنشاهي ايران
لندن
تلگراف كشف وارده از وزارت امور خارجه
شماره و تاريخ 2784-22 /2 /49
امضاء معاون مطبوعاتي
متن:
سفارت شاهنشاهي ايران – لندن
راديو لندن در خبر امروز صبح انگليسي اظهار داشته است كه شوراي امنيت موافقت نموده است پس از خروج نيروهاي انگليسي از خليج فارس بحرين يك كشور مستقل عربي ميشود و حال آنكه در قطعنامه ي شوراي امنيت ذكري از كلمه ي عربي نشده است. خواهشمند است دستور فرمايند اقدام لازم معمول و نتيجه را تلگراف نمايند. اسفندياري
حاشيه سند:مقام محترم سفارت در اين باره اوامري صادر فرمودند بايگاني شود.
شادمان 49222

پی نوشت ها :
 

*پژوهشگر و کارشناس اسناد وزارت امور خارجه
 

كتابنامه
-زرين قلم، علي، سرزمين بحرين، تهران: نشريه كتاب فروشي سيروس، 1337.
- ظهيرنژاد ارشادي، مينا، گزيده اسناد خليج فارس، ج5، چ اول، تهران: دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، 1385.
- فرهمند، علي، «نقدي تاريخي بر تحريكات انگليس و دعاوي برخي اعراب در خليج فارس»، فصلنامه تاريخ روابط خارجي، ش 24و25 (پاييز و زمستان 1384)، ص 140.
- موحد، محمدعلي، مبالغه مستعار، چ اول، تهران: كارنامه، 1380.
- نشأت، صادق، تاريخ سياسي خليج فارس، تهران: شركت نسبي كانون كتاب، 1344.
اسناد
1. بايگاني اسناد وزارت امور خارجه، اسناد قديمه،سند شماره: 234 تا 250-17- 53 – 1313ش.
2. همان، سند شماره: 1 - 33 - 1330 ش.
3. همان، اسناد نمايندگي لندن، 1506 - 98 - 49 - 1354.
4. همان، اسناد قديمه، سند شماره: 99- 157 /33- 19- 1312ش.
5. همان، سند شماره: 100- 157 /33 - 19- 1312ش.
6. همان، سند شماره: 105- 17- 53- 1313ش.
7. همان، سند شماره: 41- 17- 53- 1313ش.
8. همان، سند شماره: 69- 51- 4 /18- 1329ش.
9. همان، سند شماره: 59- 51- 4 /18- 1329ش.
10. همان، سند شماره: 48- 51 – 4 /18- 1329ش.
11. همان، سند شماره: 47- 51- 4 /18 - 1329ش.
12. همان، اسناد نمايندگي لندن، سند شماره: 1506- 98- 49- 1354.
13. همانجا.
14. بايگاني اسناد وزارت امور خارجه، اسناد نمايندگي كويت، سند شماره: 8-8-53-1349 ش.
منبع:نشريه پايگاه نور،شماره 23.